مکتب تفکیک و نقش اهل بیت (ع) در معرفت فطری
اتباع شیخ حسن میلانی گفته اند تفکیکیان قائلند که اهل بیت علیهم السلام در معرفت فطری نقشی ندارند و اما پاسخ ما...اتباع #میلانی که عادت دارند هر اشکالی به فلاسفه و عرفا میگیرند یک لفظ "تفکیک" هم در آخر آن به متن اضافه کنند و اشکال را متوجه مکتب تفکیک هم کنند (خواه وارد باشد خواه نه)
اتباع میلانی گفته اند که مکتب تفکیک به کلی نقش اهل بیت علیهم السلام را در معرفت فطری منکر شدند
می گوییم منظورتان از نقش چیست؟
1.ایجاد معرفت؟
2.تنبه به معرفت و إخراج از حالت ضلالت؟!
1.در صورت اول مشخصاً خداوند موجد معرفت است و غیر از خداوند هیچ کس در آن هیچ نقشی ندارد
إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی
هدایت منحصرآ به عهده ماست.
📚لیل (۹۲) / ۱۲.
🔹لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَلکِنَّ آللّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ
🔸هدایت آنها به عهده تو نیست؛ بلکه خداست که هر کس را بخواهد، هدایت میکند.
📚 بقره (۲) / ۲۷۳.
استاد بیابانی اسکویی (که خود اتباع میلانی معترفند ایشان از بزرگان مکتب به شمار می آیند) در دلالت آیات بر #امتناع معرفت الله به خلق می فرمایند:
البتّه متعلَّق هدایت در آیات شریفه، ذکر نشده و هدایت به طور مطلق به عهده خدا قرار داده شده است ولی روشن است که منظور از هدایت مذکور، هدایتی است که وظیفه و تکلیف و حکمی به دنبال داشته باشد. 👈🏼در رأس چنین هدایتی، معرفت خداوند👉🏼 متعال قرار دارد و به نظر نمیرسد که بدون معرفت او هیچ عبودیّت و تعبّد و تکلیفی مولوی در کار بوده باشد. یعنی هدایت و رسیدن به هر امری موجب نمیشود که من در مقابل آن تکلیفی خاص داشته باشم؛ امّا معرفت خدا و معرفت نبی و امام و معرفت هر موجودی که بر گردن من حقّی دارد، موجب میشود که من در مقابل او احساس وظیفه کنم و در مقابل او خاضع و خاشع شوم و از او به خاطر فضل و احسانش در حقّ من، تشکر و قدردانی کنم.
با حصول معرفت خداوند متعال است که عقل به وجوب شکر و قدردانی او و اطاعت و تسلیم در برابرش حکم میکند و استکبار و عصیان و سرکشی در مقابل فرمانهای او را نادرست میداند. پس تا وقتی معرفت او تحقّق نیابد، هیچ بندهای در برابر او بندگی نخواهد کرد.
📚توحید و اسماء و صفات ص : ۱۸۷
یا استاد بزرگوار در جای دیگر در امتناع معرفت خدا به خلق در صفحه ۱۴۶ به حدیث زیر استناد می فرمایند:
در حدیثی دیگر جاثلیق از امیرمؤمنان (علیه السلام) سؤال میکند:
🔹أَخْبِرْنِی عَرَفْتَ اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ أَمْ عَرَفْتَ مُحَمَّداً بِاللَّهِ؟ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ (علیه السلام): مَا عَرَفْتُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمحمّد (صلی الله علیه و آله) وَ لَکِنْ عَرَفْتُ مُحَمَّداً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ خَلَقَهُ وَ أَحْدَثَ فِیهِ الْحُدُودَ مِنْ طُولٍ وَ عَرْضٍ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ مُدَبَّرٌ مَصْنُوعٌ بِاسْتِدلَالٍ وَ إِلْهَامٍ مِنْهُ وَ إِرَادَةٍ کَمَا أَلْهَمَ الْمَلَائِکَةَ طَاعَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ بِلَا شِبْهٍ وَ لَا کَیْفٍ.
🔸مرا خبر ده که خدا را به محمّد شناختی یا محمّد را به خدا؟ آن حضرت فرمود: خدا را به محمّد (صلی الله علیه و آله) نشناختم، بلکه محمّد را به خدا شناختم، زیرا دیدم او را خلق کرده و در او حدودی طولی و عرضی قرار داده است؛ پس شناختم که او مصنوع و تحت تدبیر دیگری است. و این شناخت به استدلال و الهام و اراده الهی صورت گرفت؛ همان گونه که خداوند طاعت خویش را بر فرشتگانش الهام کرد و نفس خویش را بدون هیچ شباهتی و کیفیّتی، به آنها شناساند.
📚توحید صدوق / ۲۸۶؛ بحارالانوار ۳ / ۲۷۲.
و نیز در صفحه ۱۴۲ به روایت زیر استشهاد می فرماید:
امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید:
🔸اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِی الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ.
🔹خدا را به خود او و رسولش را به رسالتش و صاحبان امر را به نیکوکاری و عدل و احسان بشناسید.
📚کافی ۱ / ۸۵؛ توحید صدوق/ ۲۸۵؛ بحارالانوار ۳ / ۲۷۰.
❗️لذا مشخص شد که هیچکس ، حتی پیامبر صلی الله علیه و آله در ایجاد معرفت نقشی ندارند و معرفت تنها به عهده خداست که در مواقیف تعریف خداوند خودش را به خلق شناساند
2.اما اگر منظور معنای دوم یعنی تنبه به آن معرفت فطری باشد ، قطعا انبیاء و اهل بیت علیهم السلام نقش دارند در توجه دادن به معرفت فطری:
👈🏼بیرون آمدن از غفلت و فراموشی یا یادآوری معرفت خداوند متعال که همه انسانها بر آن مفطور شدهاند نیز فعل خداست. امّا فعل خدا با دعوت و تذکار پیامبران تحقّق مییابد البتّه باید دانست که دعوت و تعلیم ایشان معرفت بخش نیست، بلکه این سنّت الاهی است که اعطای معرفت خود را به تذکار فرستادگان خویش مشروط کردهاست.
📚صفحه ۵۵
و نیز:
وجود این معرفت بدان معنا نیست که 👈🏼اگر انسان بدون هیچ گونه ارتباط با تعالیم حجّتهای الهی رشد کند، خداشناس میشود و خدا را بندگی میکند؛ بلکه لازم است این معرفت توسّط معلّمان الهی به انسان تذکر داده شود؛ تا او به آن چه در حقیقت وجود خویش با آن آشناست، متوجّه گردد. حال اگر به جای معلّم الهی تربیت آدمی به عهده کسی جز او باشد، مسلّم است که نه تنها او را به معروف فطری خود متوجّه نخواهد کرد، بلکه او را به خدای یهودیان و نصرانیان و مجوسیان که با اوهام خود ساخته اند منحرف خواهد کرد ؛ در نتیجه انسان به هیچ وجه، به خدای واحد یگانه که خالق حقیقی و شایسته بندگی است، خواهد رسید.
📚صفحه۷۰
در پایان این مقال، فرموده گرانسنگی از حضرت زهرا (علیها السلام) به نقل از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) درباره امیرمؤمنان (علیه السلام) و یازده فرزند معصومش: حائز توجّه است که فرمودند:
🔸لَا یُعْرَفُ اللَّهُ تَعَالَی إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِهِمْ.
🔹خدا جز از راه معرفت آنان شناخته نمیشود.
📚بصائر الدرجات / ۴۹۶؛ بحار الانوار ۳۶ / ۳۵۱.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
🔹بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.
🔸خداوند به واسطه ما عبادت و شناخته میشود و به واسطه ما خدا به توحید یاد میشود.
📚کافی ۱ / ۱۴۵؛ بحارالانوار ۲۳ / ۱۰۲.
امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید:
🔹إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُوْتَی مِنْه.
🔸همانا اگر خداوند متعال میخواست، نفس خویش را به بندگانش میشناساند؛ ولی ما را دربها و صراط و راه و وجهی قرار داده است که از آن میتوان به او رسید.
📚کافی ۱ / ۱۸۴؛ بحارالانوار ۲۴ / ۲۵۳.
📚صفحه۴۴
فصل الخطاب :
پس روشن گردید که همیشه و در همه جا معرفت فعل خداست و کس دیگری با خداوند در آن انباز نیست؛ امّا این فعل الهی طبق سنّت الهی مشروط به اموری خاص گردیده است. مشروط بودن نیز بدین معنا نیست که خداوند دیگر نمیتواند بدون حصول این شرایط معرفت خویش را به بندگانش برساند؛ بلکه دست خدا همیشه باز است و هر چه مصلحت باشد، آن را انجام میدهد.
بدین ترتیب، نقش پیامبران و اوصیا در معرفت خداوند متعال نیز روشن و معلوم شد که در واقع امر، هیچ گونه تعارضی بین این دو گونه روایات وجود ندارد؛ 👈🏼یعنی روایاتی که دلالت میکند بر اینکه معرفت فعل خداست به طور کلّی، صحیح بوده، هیچ تخصیصی نخورده است؛ 👈🏼و روایاتی که میگوید خداوند به واسطه ما شناخته میشود نیز صحیح است. زیرا خداوند متعال فعل خویش را با توجّه به تعالیم و تربیتها و تذکّرات پیامبرانش عملی میسازد. پس چنانکه پیشتر بیان شد، هر چند تذکار پیامبران معرفت بخش نیست، امّا طبق سنّت الهی اعطای معرفت از سوی خدا مشروط به این تذکار است.
📚همان
لذا دیدیم که فرقه #میلانی به مکتب تفکیک ، کذب نسبت دادند و خلافگویی کردند و ثابت شد حقیقت چیز دیگری است.