حسن میلانی و اتهام به استاد بیابانی بر اثر کج فهمی!
میلانی در صوتی بعد از کلی غر زدن و نسبت دادن مطالب تفکیک به سخنان عرفا و صوفیه و فلاسفه یک شبهه به ظاهر علمی بیان میکند
اشکال او به کلام استاد معظم بیابانی در کتاب توحید الامامیه ، قسمت "سخن مترجم" (ص۱۳) است که می فرمایند:
الله نامی آشنا برای همگان است که شنیدن یا دیدن آن ، انسان را متوجه ذات 👈🏼نامتناهی👉🏼 و خارج از ادراکات بشری و یگانه موجودی می کند...
❌میلانی در حقیقت استشکال می کند: که نامتناهی بودنِ خداوند از مزخرفات و اوهام صوفیه و وحدت وجودی هاست و هیچ امام و پیغمبر و قرآن و علمای امامیه ذات خدا را نامتناهی نگفتند که بعدا در نتیجه گفته شود خدا ذاتش بی نهایت است و نتیجةً جایی برای غیر باقی نگذاشته و ... !!!! پاسخ در ادامه...
👈🏼اکثر شبهات میلانی و اتباعش در نقد مکتب تفکیک مبتنی بر خلط مفاهیم و الفاظ است
یعنی الفاظ و مفاهیم مشترک بین فلسفه و تفکیک را خلط می کند و تعاریف فلاسفه را به تفکیکیها نسبت می دهد
درپاسخ به میلانی می گوییم منظور از نامتناهی چیست که به طور مطلق می گویید مزخرفات عرفا است و قران و اهل بیت (ع) و علمای امامیه بیان نکردند؟!
1.نامتناهی مقصود تعریف عرفا : ذات خدا بینهایت است ، جایی برای غیر نمی گذارد ، عالم را پر کرده و...
2.نامتناهی مقصود استاد بیابانی و موجود در روایات! : خداوند نهایت و محدودیت اجسام را ندارد یعنی خداوند عوارض اجسام را ندارد و نهایت از عوارض اجسام است لذا (خدا که جسم نیست) نهایت و تناهی و محدودیت اجسام هم را ندارد
خلاصة الکلام:
خداوند نهایت اجسام را ندارد
غیرمتناهی = آنچه که موصوف به تناهی و محدودیت نمی شود
همچنین این تعبیر در روایات نیز به کار رفته شده:
یُونُسَ بْنَ ظَبْیَانَ یَقُولُ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ هِشَامَ بْنَ اَلْحَکَمِ یَقُولُ قَوْلاً عَظِیماً إِلاَّ أَنِّی أَخْتَصِرُ لَکَ مِنْهُ أَحْرُفاً فَزَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ جِسْمٌ لِأَنَّ اَلْأَشْیَاءَ شَیْئَانِ جِسْمٌ وَ فِعْلُ اَلْجِسْمِ فَلاَ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ اَلصَّانِعُ بِمَعْنَى اَلْفِعْلِ وَ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ بِمَعْنَى اَلْفَاعِلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَیْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ اَلْجِسْمَ مَحْدُودٌ مُتَنَاهٍ وَ اَلصُّورَةَ مَحْدُودَةٌ مُتَنَاهِیَةٌ فَإِذَا اِحْتَمَلَ اَلْحَدَّ اِحْتَمَلَ اَلزِّیَادَةَ وَ اَلنُّقْصَانَ وَ إِذَا اِحْتَمَلَ اَلزِّیَادَةَ وَ اَلنُّقْصَانَ کَانَ مَخْلُوقاً قَالَ قُلْتُ فَمَا أَقُولُ قَالَ لاَ جِسْمٌ وَ لاَ صُورَةٌ وَ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ لَمْ یَتَجَزَّأْ وَ لَمْ یَتَنَاهَ وَ لَمْ یَتَزَایَدْ وَ لَمْ یَتَنَاقَصْ لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُونَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ اَلْخَالِقِ وَ اَلْمَخْلُوقِ فَرْقٌ وَ لاَ بَیْنَ اَلْمُنْشِئِ وَ اَلْمُنْشَإِ لَکِنْ هُوَ اَلْمُنْشِئُ فَرْقٌ بَیْنَ مَنْ جَسَّمَهُ وَ صَوَّرَهُ وَ أَنْشَأَهُ إِذْ کَانَ لاَ یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَ لاَ یُشْبِهُ هُوَ شَیْئاً.
یونس گوید: خدمت امام صادق (علیه السّلام) رسیدم و عرضکردم: همانا هشام بن حکم سخنى سخت گوید که من چند جملهاش را براى شما مختصر میکنم: او عقیده دارد که خدا جسم است زیرا که چیزها دو قسمند: جسم و عمل جسم: و درست نیست که صانع چیزها عمل و کار باشد ولى رواست که فاعل باشد. حضرت فرمود، واى بر او مگر نمیداند که جسم محدود و متناهى است و صورت هم محدود و متناهى است و چون جسم محدودیت دارد، فزونى و کاهش پیدا میکند و چون فزونى و کاهش پیدا کرد مخلوق خواهد بود. عرضکردم پس من چه عقیده داشته باشم؟ فرمود: نه جسم است و نه صورت، او اجسام را اجسام کند و صورتها را صورت نماید، جزء ندارد، نهایت ندارد افزایش و کاهش نیابد، اگر حقیقت چنان باشد که آنها گویند میان خالق و مخلوق و آفریننده و آفریده فرقى نباشد، ولى اوست پدید آورنده، میان او و کسى که جسمش ساخته و صورتش داده و پدیدش آورده فرق است، زیرا چیزى مانند او نیست و او بچیزى نماند.
📚الکافی ج ۱، ص ۱۰۶
چنین تعبیری در روایات دیگر نیز وارد شده
...وَ تَقْصُرُ طَرْفُ اَلطَّارِفِینَ وَ تَلاَشَتْ أَوْصَافُ اَلْوَاصِفِینَ وَ اِضْمَحَلَّتْ أَقَاوِیلُ اَلْمُبْطِلِینَ عَنِ اَلدَّرْکِ لِعَجِیبِ شَأْنِهِ أَوِ اَلْوُقُوعِ بِالْبُلُوغِ عَلَى عُلُوِّ مَکَانِهِ فَهُوَ بِالْمَوْضِعِ اَلَّذِی 👈🏼لاَ یَتَنَاهَى...
📚الاحتجاج ج ۲، ص ۴۴۹
لِأَنَّهُ اَللَّهُ اَلَّذِی لَمْ یَتَنَاهَ فِی اَلْعُقُولِ فَیَکُونَ فِی مَهَبِّ فِکْرِهَا مُکَیَّفاً...
📚التوحید ج ۱، ص ۴۸
وَ لَمْ یَتَنَاهَ إِلَى غَایَةٍ إِلاَّ کَانَتْ غَیْرَهُ...
📚التوحید ج ۱، ص ۱۹۲
✍🏼اما قسمت جالب ماجرا اینکه خود میلانی به این تعریف از نامتناهی معتقد و معترف است اما می گوید که چنین مطلبی نه در قران و روایات و نه در کلام علما موجود است!!!
❓جناب میلانی مگر مدعی نبودی که نامتناهی بودن خدا از مزخرفات عرفا و صوفیه هست؟
👈🏼اگر مقصودت همان تعریف و مقصود عرفا است که نسبت دادی به استاد بیابانی که بحثی نمی ماند
👈🏼اگر هم منظورت همان تعریفی است که در صوت زیر موجود است ، پس در صوت "نقد توحید الامامیه" چرا به طور مطلق می گویی که این مطلب از مزخرفات عرفا و صوفیه است و تعاریف را بسط نمی دهی؟ طوری مغالطه می کنی و به مخاطب القاء می کنی که تنها یک تعریف از نامتناهی وجود دارد و آن هم تعریف عرفا و صوفیه است و مقصود استاد بیابانی هم تعریف عرفاست؟؟؟
❓آیا این چیزی جز عناد میلانی با علمای تفکیک را می رساند؟
❓به نظر شما میلانی عامدانه تعاریف را خلط می کند یا از سر جهل؟!
❓علی کلاالتقدیرین بر او به خاطر این التقاط ها و خلط تعاریف و اصطلاحات اشکال وارد هست یا خیر؟